مریم سالور
مجسمه ساز
- EntityId : 520886
- SmallCode : c8e91
- Category : هنر تجسمی
- Activities :
- Update Date : 2014-02-25
- Quality Score : 0.286
- Participated in Plan Ads : False
- Plan Adv : 0 (None - فاقد پلان)
- Plan Adv Has Follow Link : False
- Plan Adv Keywords :
Quality Score Detail
- Address : 0 / 1
- DetailedAddress : 0 / 0.5
- Phone : 0 / 1
- Website : 1 / 1
- Email : 0.5 / 0.5
- PostalCode : 0 / 1
- SocialMedia : 0 / 0.5
- Location : 0 / 2
- LogoOrCoverImage : 1 / 1
- MoreImages : 1 / 1
- Description : 1 / 1
- LongDescription : 0.5 / 0.5
- Services : 0 / 1
- Slogan : 0 / 0.5
- UpdatedInPastYear : 0 / 0.5
- ParticipatedInPlanAds : 0 / 0.5
- CommentEnable : 0 / 2
اطلاعات تماس
-
آدرس :
-
وب سایت :
-
ایمیل :
توضیحات
مریم سالور سفالگر، مجسمهساز و نقاش در سال 1333 در تهران به دنیا آمد وی بعد از گذر از دوران نوجوانی و تحصیلات ابتدایی و متوسطه در مدارس شمیران در سال 1353 به لندن میرود و در رشته کامپیوتر در مدرسه عالی آکسفورد شروع به تحصیل میکند. سپس تحصیلات خود را در پاریس در مدرسه عالی انفورماتیک تکمیل میکند، که اصلا به مذاق و روحیه هنرمند سازگار نیست، بعد از کار در یک انتشارات در پاریس به مدت چهار سال به طور خیلی اتفاقی مدرسه سرامیک و مجسمهسازی «ساوینی» را در پاریس پیدا کرد و بلافاصله مشغول به فراگیری تکنیک سفال و سرامیک شد در پایان این دوره مهم هنری و در بازگشت به ایران، سالور آتلیهای شخصی راه میاندازد و در بهار سال 1366 نخستین نمایشگاه انفرادیاش را در همان آتلیه شخصی برگزار میکند. تا سال 1367 هنرمند در دو نمایشگاه دیگر نیز حضور مییابد. ابتدا در نمایشگاه انفرادی گالری گلستان و بعد هم در نمایشگاه گروهی موزه هنرهای معاصر تهران. در گستره گشوده هنر مدرن و معاصر ایران، مریم سالور را بیش و پیش از هر چیزی به هنر سفال و سرامیک میشناسند و یاد میکنند. اما این هنرمند حالا به آفرینش آفرینههای دیگری نیز مشغول است که مهمترین آنها شاید نقاشی و مجسمه باشد.
اوضاع اجتماعی و شرایط زندگی:
مریم سالور حالا در کوچهای در یکی از محلههای قدیمی تهران اقامت دارد، محلهای که توانسته اعضای خانواده را در جوار هم و در بند خانهها و باغهایی قدیمی گرد بیاورد: «به نظر من، در شکلگیری شخصیت هر انسان و شغلی که بعدها انتخاب میکند، پدر و مادر نقش مهمی دارند. من این شانس را داشتم که در خانوادهای با فرهنگ و هنر دوست به دنیا آمدم و پرورش یافتم. در این میان، یکی از دلایلی که بعدها نقش مهمی در سرنوشت هنری من داشت، تک فرزندیام بود. تک فرزندی ساعتهای تنهایی و خلوت و محاکات مرا بیشتر میکرد و به همین خاطر عادت به فراهم کردن سرگرمیهای شخصی و مجرد پیدا کرده بودم. این سرگرمیها شامل گردش در باغ و گل بازی و زندگی رودررو با طبیعت میشد. به عبارتی، همیشه سرگرم ساختن و پرداختن اشیایی خام و خیالی بودم که قدرت تخیل مرا بیشتر میکرد و بهبود میبخشید. میخواهم بگویم این شکل زندگی برای من یک اجبار بود.»
تحصیلات رسمی و حرفهای:
گذران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در مدارس شمیران آغاز تحصیل در رشته کامپیوتر در مدرسه عالی آکسفورد در لندن (1353) تکمیل تحصیلات مربوط به کامپیوتر در مدرسه عالی انفورماتیک پاریس (1359) ورود به مدرسه سرامیک و مجسمهسازی «استاد ساوینی» در پاریس.
خاطرات و وقایع تحصیل:
در گذار از دوران نوجوانی و تحصیلات ابتدایی و متوسطه در مدارس شمیران، زندگی سالور به مقطع دیگری میرسد. سفر به فرنگ و از آنجا ابتدا به انگلیس و بعد به فرانسه و انتخاب رشته کامپیوتر که اصلاً به مذاق و روحیه هنرمند سازگار نیست و نمیآید نقطه شروع این مقطع به شمار میآید. به خاطر همین ناسازگاری است که پس از پایان دوره تحصیل در رشته انفورماتیک، چهارسال در یک انتشارات کتاب پاریس مشغول به کار میشود: «آنجا ما مسئولیت چاپ و انتشار قرآن و کتابهای قرآنی را برای کشورهای مسلمان داشتیم و من به عنوان خطاط و ویراستار متون چاپی به استخدام این مجموعه درآمدم. مجموعهای که دوباره مرا به دنیای هنر وصل کرد، دنیایی که بعد از دوران نوجوانی از آن دور شده بودم.» کار در انتشارات لبنانی فرانسوی «خیاط» قرین یک پیش آمد سرنوشتساز میشود. خاطرات و یادوارههای دوران کودکی به کمک سالور میآیند و او را به اصل گمشدهاش وصل میکنند. برای این بازگشت، جرقهای لازم است و این جرقه را مواجهه با مدرسه سرامیک و مجسمهسازی «ساوینی» در پاریس در ذهن هنرمند میزند: «به طور خیلی اتفاقی این مدرسه را در پاریس پیدا کردم و بلافاصله مشغول به فراگیری تکنیک سفال و سرامیک شدم.»
مشاغل و سمتهای مورد تصدی:
مریم سالور اکنون به عنوان دبیر هشتمین دوسالانه هنر سفال وسرامیک و آبگینه معاصر ایران برگزیده شده و فعالیت میکند.
آراء و گرایشهای خاص:
از سوژههای کلیدی و کامل و فراگیر مریم سالور در این سالها «آدم و حوا» و «شیطان و فرشته» را میتوان یاد کرد، سوژههایی که بر ذهن نقاش و مجسمهساز ما سیطرهای سراسری داشته و دارد و بازنمود آن را در آثارش میتوان دید: «خیر و شر و مثبت و منفی که مجموع آنها را در همان آفرینش نخست میشود پیدا کرد، به نظرم نخستین محورهای فکری بشر را تشکیل میدهند. این دوگانگی که به بسیاری چیزهای دیگر گسترش پیدا کرده، حالا در همه آدمها و حتی طبیعت هم وجود دارد. گفتم طبیعت. طبیعت برایم استادی بیواسطه و بزرگ به حساب میآید و بزرگترین درسهایم را از آن گرفتهام. به طور کلی، انسان از وقتی به دنیا میآید در نوسان میان خیر و شر سیر میکند و پرداختن به این پیوند اندیشگانی در ساختههای من، که ریشه در طبیعت نیز دارند، حضوری محوری داشته است.» سالور میگوید: «فکر میکنم در دل هر مسأله شری میتوان خیری پیدا کرد و همین طور در هر مسأله خیری، شری را. تقسیم رادیکال و بیچون و چرای این ثنویتها همیشه برای من ایجاد سؤال کرده و میکند. صورت یافتن و شکل گرفتن مجسمههایم در حرکت از سفال و سرامیک به سمت مجسمه یا به عبارتی از بیشکلی و معصومیت به شکل، متأثر از همین عقاید و افکار بوده است.» او موفقیت هنرهای نمایشی مثل سینما را نسبت به هنرهای تجسمی مدلول همین گرایش میداند: «فکر میکنم ماجراهای نوین هنری مثل چیدمان و ویدئوآرت و... از دل همین شرایط بیرون آمده است. من صددرصد با این جریان موافق هستم، ولی کمتر در این نوع کارها آن روح والای یک هنر جافتاده و آن تقدس مثال زدنی یک تابلوی نقاشی و یک مجسمه و سفال را میبینم. البته در بعضی از همین آثار روح هنر و هنرمند انعکاسی جدی یافته است. بیشتر هم وقتی که روح پرسش و پاسخ به مسائل اجتماعی و فرهنگی یک جامعه را در آنها میبینیم، انکار هم نمیکنم که این هنرها یک نگرش جدیدی را هم ایجاد کردهاند، ولی بیننده را، همچنان که یک نقاشی یا سفالینه و...، جذب نمیکنند. البته من روی این عقایدم زیاد پافشاری نمیکنم و صادقانه اعلام میکنم که گرایشم به این مدیاهای نوین به شخصه بیشتر شده است، با این رموز همیشگی هنرهای تجسمی را در آنها کمتر میتوان دید و یافت. مورد اخیر شاید به خاطر تأثیر بالای هنرهای نمایشی در این قبیل آثار است و این که با هنرهای تجسمی تداوم و پیوستگی لازم را ندارند.»
چگونگی عرضه آثار:
مریم سالور سالور در تداوم کار مجسمهسازی با استفاده از مواد و مصالح مختلف از حجم به سطح میرسد و میپردازد. از دل همین تجربه گریها و جست وجوگریها است که نقاشیهای او به دنیا میآیند: «نخستین نمایشگاهم که با این مواد جدید شکل گرفته بود، «رؤیت زمین» نام داشت و در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد. «رؤیت زمین» نگرشی بود به خاک و در یک کلمه کره زمین. آثار این نمایشگاه را نه روی دیوار که روی زمین چیدم. از این نمایشگاه به بعد گستره کارهایم وسیعتر شد و در همان بسترهای پیشین به کسب تجربه پرداختم. از این نقطه، دیگر ماده و مصالح مرا محدود نمیکرد و بیشتر بیان افکار و احساساتم برایم مهم بود. به خاطر همین هم خودم را تنها سفالگر نمیدانم. فکر میکنم بهتر است بگویم که به خاطر کار زیاد با گل و مواد سرامیکی تسلطم نسبت به این مواد بیشتر است و هنوز هم براین باورم که هیچ رنگی قابل مقایسه با رنگهای زنده وپویای بیرون آمده از کوره نیست. نوعی تداوم در این رنگها وجود دارد و آن قدر به طبیعت نزدیکاند. این رنگها که نمیتوان آنها را با رنگ دیگری عوض کرد. چون برای من رنگهای سنتتیک (صنعتی) به آن درجه از جلا و شفافیت و تابناکی نمیرسد، جرأت استفاده از آن رنگها را هنوز ندارم. به همین دلیل، سطح در نقاشیهای من همچنان سیاه و سفید است و در تابلوها نیز از همان رنگهای سرامیک استفاده میکنم.» برگزاری ?? نمایشگاه انفرادی در ایران، سوئیس، انگلیس و آمریکا شرکت در حدود ?? نمایشگاه گروهی در ایران، فرانسه، ونزوئلا، دبی و... در پایان این دوره مهم هنری و در بازگشت به ایران، سالور آتلیهای شخصی راه میاندازد و در بهار سال ???? نخستین نمایشگاه انفرادیاش را در همان آتلیه شخصی برگزار میکند. تا سال ???? هنرمند در دو نمایشگاه دیگر نیز حضور مییابد. ابتدا در نمایشگاه انفرادی گالری گلستان و بعد هم در نمایشگاه گروهی موزه هنرهای معاصر تهران: «در ? ?، سال نخست فقط در زمینه سفال و سرامیک فعال بودم. بعد به مجسمهسازی نیز پرداختم. جالب این که چندین سال هم فرمهای بیشکل و معصوم سفال برایم مطرح و مهم بود و هم مجسمهها که شروعش با پرندهها بود.» همین مجسمههای پرنده بعدها و در ادامه آفرینش هنری سالور پروبال میبندند و در حضور و هیأت انسانی ظاهر میشوند. «فرشته»های هنرمند نیز در ادامه از دل همین فرمهایی که گفتم و باز شمردم بیرون میآیند. از سوژههای کلیدی و کامل و فراگیر سالور در این سالها «آدم و حوا» و «شیطان و فرشته» را میتوان یاد کرد، سوژههایی که بر ذهن نقاش و مجسمهساز ما سیطرهای سراسری داشته و دارد و بازنمود آن را در آثارش میتوان دید. از این نمایشگاه به بعد گستره کارهایم وسیعتر شد و در همان بسترهای پیشین به کسب تجربه پرداختم. از این نقطه، دیگر ماده و مصالح مرا محدود نمیکرد و بیشتر بیان افکار و احساساتم برایم مهم بود. به خاطر همین هم خودم را تنها سفالگر نمیدانم. فکر میکنم بهتر است بگویم که به خاطر کار زیاد با گل و مواد سرامیکی تسلطم نسبت به این مواد بیشتر است و هنوز هم براین باورم که هیچ رنگی قابل مقایسه با رنگهای زنده وپویای بیرون آمده از کوره نیست. نوعی تداوم در این رنگها وجود دارد و آن قدر به طبیعت نزدیکاند. این رنگها که نمیتوان آنها را با رنگ دیگری عوض کرد. چون برای من رنگهای سنتتیک (صنعتی) به آن درجه از جلا و شفافیت و تابناکی نمیرسد، جرأت استفاده از آن رنگها را هنوز ندارم. به همین دلیل، سطح در نقاشیهای من همچنان سیاه و سفید است و در تابلوها نیز از همان رنگهای سرامیک استفاده میکنم.» این همه شیفتگی و شوریدگی هنرمند به گل و سرامیک و به رنگهای طبیعی اما از جای دیگری میآید. از یک حس درونی و از یک مکاشفه یک باره و ناگهانی که در ذهن و زندگیاش پیشینه و پشتوانه داشته است. این شور و شیفتگی و این علاقه درونی را سالور چنین توصیف میکند: «روزی که در آتلیه استاد ساوینی دست به گل زدم، احساس کردم که نزدیکترین ماده به من همین است. بچه که بودم بیشتر از نیم ساعت در کلاسهای طراحی دوام نمیآوردم، به خاطر این که مدیای من مداد و کاغذ نبود و نبوده است. شاید به همین خاطر هم رشته دانشگاهیام را هنر انتخاب نکردم. چون فکر میکردم در این زمینه بیاستعدادم. انعطافپذیری و صبر را من از گل آموختم و این که فهمیدم هر فردی ماتریال و مدیای خودش را دارد و حتماً در رشتههای هنری نباید از مداد و کاغذ شروع کرد. از مدیای دیگر اما میتوان به مداد و کاغذ رسید.» و این یعنی همان اتفاقی که در سالور نیز افتاده است. این که در حال حاضر با مداد زیاد طراحی میکند و این طراحیهای مدادی ارتباط مستقیم با بداهگی و یکبارگی خلق مجسمهها و سفالها و سطحهای نقاشی او ندارد و تنها به هم کمک میکنند تا هنرمند به بیان و زبان خود برسد و بپردازد. سالور وقتی حرف به سفال مدرن و معاصر ایران میکشد، نظرات جالبی دارد. او مدرن بودن کارش را یک تصمیم از پیش گرفته نمیداند و خود را فرزند خلف همان هنر غنی و قدیمی سفال و سرامیک ایران میشمارد که هیچ گاه نخواسته دوره خاصی از آن را کپی کند. وی در این مورد باور دارد که: «هنرمندان دورههای مختلف اوج کاری خود را در همان زمان طی کردهاند و تکرار آن کارها تنها وقت تلف کردن است و جریانی ایجاد نمیکند.»
آثار:
1. نمایشگاه رؤیت زمین ویژگی اثر: جست وجوگریها است که نقاشیهای او به دنیا میآیند: «نخستین نمایشگاهم که با این مواد جدید شکل گرفته بود، «رؤیت زمین» نام داشت و در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد. «رؤیت زمین» نگرشی بود به خاک و در یک کلمه کره زمین. آثار این نمایشگاه را نه روی دیوار که روی زمین چیدم.
2. نمایشگاه گالری گلستان
اوضاع اجتماعی و شرایط زندگی:
مریم سالور حالا در کوچهای در یکی از محلههای قدیمی تهران اقامت دارد، محلهای که توانسته اعضای خانواده را در جوار هم و در بند خانهها و باغهایی قدیمی گرد بیاورد: «به نظر من، در شکلگیری شخصیت هر انسان و شغلی که بعدها انتخاب میکند، پدر و مادر نقش مهمی دارند. من این شانس را داشتم که در خانوادهای با فرهنگ و هنر دوست به دنیا آمدم و پرورش یافتم. در این میان، یکی از دلایلی که بعدها نقش مهمی در سرنوشت هنری من داشت، تک فرزندیام بود. تک فرزندی ساعتهای تنهایی و خلوت و محاکات مرا بیشتر میکرد و به همین خاطر عادت به فراهم کردن سرگرمیهای شخصی و مجرد پیدا کرده بودم. این سرگرمیها شامل گردش در باغ و گل بازی و زندگی رودررو با طبیعت میشد. به عبارتی، همیشه سرگرم ساختن و پرداختن اشیایی خام و خیالی بودم که قدرت تخیل مرا بیشتر میکرد و بهبود میبخشید. میخواهم بگویم این شکل زندگی برای من یک اجبار بود.»
تحصیلات رسمی و حرفهای:
گذران تحصیلات ابتدایی و متوسطه در مدارس شمیران آغاز تحصیل در رشته کامپیوتر در مدرسه عالی آکسفورد در لندن (1353) تکمیل تحصیلات مربوط به کامپیوتر در مدرسه عالی انفورماتیک پاریس (1359) ورود به مدرسه سرامیک و مجسمهسازی «استاد ساوینی» در پاریس.
خاطرات و وقایع تحصیل:
در گذار از دوران نوجوانی و تحصیلات ابتدایی و متوسطه در مدارس شمیران، زندگی سالور به مقطع دیگری میرسد. سفر به فرنگ و از آنجا ابتدا به انگلیس و بعد به فرانسه و انتخاب رشته کامپیوتر که اصلاً به مذاق و روحیه هنرمند سازگار نیست و نمیآید نقطه شروع این مقطع به شمار میآید. به خاطر همین ناسازگاری است که پس از پایان دوره تحصیل در رشته انفورماتیک، چهارسال در یک انتشارات کتاب پاریس مشغول به کار میشود: «آنجا ما مسئولیت چاپ و انتشار قرآن و کتابهای قرآنی را برای کشورهای مسلمان داشتیم و من به عنوان خطاط و ویراستار متون چاپی به استخدام این مجموعه درآمدم. مجموعهای که دوباره مرا به دنیای هنر وصل کرد، دنیایی که بعد از دوران نوجوانی از آن دور شده بودم.» کار در انتشارات لبنانی فرانسوی «خیاط» قرین یک پیش آمد سرنوشتساز میشود. خاطرات و یادوارههای دوران کودکی به کمک سالور میآیند و او را به اصل گمشدهاش وصل میکنند. برای این بازگشت، جرقهای لازم است و این جرقه را مواجهه با مدرسه سرامیک و مجسمهسازی «ساوینی» در پاریس در ذهن هنرمند میزند: «به طور خیلی اتفاقی این مدرسه را در پاریس پیدا کردم و بلافاصله مشغول به فراگیری تکنیک سفال و سرامیک شدم.»
مشاغل و سمتهای مورد تصدی:
مریم سالور اکنون به عنوان دبیر هشتمین دوسالانه هنر سفال وسرامیک و آبگینه معاصر ایران برگزیده شده و فعالیت میکند.
آراء و گرایشهای خاص:
از سوژههای کلیدی و کامل و فراگیر مریم سالور در این سالها «آدم و حوا» و «شیطان و فرشته» را میتوان یاد کرد، سوژههایی که بر ذهن نقاش و مجسمهساز ما سیطرهای سراسری داشته و دارد و بازنمود آن را در آثارش میتوان دید: «خیر و شر و مثبت و منفی که مجموع آنها را در همان آفرینش نخست میشود پیدا کرد، به نظرم نخستین محورهای فکری بشر را تشکیل میدهند. این دوگانگی که به بسیاری چیزهای دیگر گسترش پیدا کرده، حالا در همه آدمها و حتی طبیعت هم وجود دارد. گفتم طبیعت. طبیعت برایم استادی بیواسطه و بزرگ به حساب میآید و بزرگترین درسهایم را از آن گرفتهام. به طور کلی، انسان از وقتی به دنیا میآید در نوسان میان خیر و شر سیر میکند و پرداختن به این پیوند اندیشگانی در ساختههای من، که ریشه در طبیعت نیز دارند، حضوری محوری داشته است.» سالور میگوید: «فکر میکنم در دل هر مسأله شری میتوان خیری پیدا کرد و همین طور در هر مسأله خیری، شری را. تقسیم رادیکال و بیچون و چرای این ثنویتها همیشه برای من ایجاد سؤال کرده و میکند. صورت یافتن و شکل گرفتن مجسمههایم در حرکت از سفال و سرامیک به سمت مجسمه یا به عبارتی از بیشکلی و معصومیت به شکل، متأثر از همین عقاید و افکار بوده است.» او موفقیت هنرهای نمایشی مثل سینما را نسبت به هنرهای تجسمی مدلول همین گرایش میداند: «فکر میکنم ماجراهای نوین هنری مثل چیدمان و ویدئوآرت و... از دل همین شرایط بیرون آمده است. من صددرصد با این جریان موافق هستم، ولی کمتر در این نوع کارها آن روح والای یک هنر جافتاده و آن تقدس مثال زدنی یک تابلوی نقاشی و یک مجسمه و سفال را میبینم. البته در بعضی از همین آثار روح هنر و هنرمند انعکاسی جدی یافته است. بیشتر هم وقتی که روح پرسش و پاسخ به مسائل اجتماعی و فرهنگی یک جامعه را در آنها میبینیم، انکار هم نمیکنم که این هنرها یک نگرش جدیدی را هم ایجاد کردهاند، ولی بیننده را، همچنان که یک نقاشی یا سفالینه و...، جذب نمیکنند. البته من روی این عقایدم زیاد پافشاری نمیکنم و صادقانه اعلام میکنم که گرایشم به این مدیاهای نوین به شخصه بیشتر شده است، با این رموز همیشگی هنرهای تجسمی را در آنها کمتر میتوان دید و یافت. مورد اخیر شاید به خاطر تأثیر بالای هنرهای نمایشی در این قبیل آثار است و این که با هنرهای تجسمی تداوم و پیوستگی لازم را ندارند.»
چگونگی عرضه آثار:
مریم سالور سالور در تداوم کار مجسمهسازی با استفاده از مواد و مصالح مختلف از حجم به سطح میرسد و میپردازد. از دل همین تجربه گریها و جست وجوگریها است که نقاشیهای او به دنیا میآیند: «نخستین نمایشگاهم که با این مواد جدید شکل گرفته بود، «رؤیت زمین» نام داشت و در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد. «رؤیت زمین» نگرشی بود به خاک و در یک کلمه کره زمین. آثار این نمایشگاه را نه روی دیوار که روی زمین چیدم. از این نمایشگاه به بعد گستره کارهایم وسیعتر شد و در همان بسترهای پیشین به کسب تجربه پرداختم. از این نقطه، دیگر ماده و مصالح مرا محدود نمیکرد و بیشتر بیان افکار و احساساتم برایم مهم بود. به خاطر همین هم خودم را تنها سفالگر نمیدانم. فکر میکنم بهتر است بگویم که به خاطر کار زیاد با گل و مواد سرامیکی تسلطم نسبت به این مواد بیشتر است و هنوز هم براین باورم که هیچ رنگی قابل مقایسه با رنگهای زنده وپویای بیرون آمده از کوره نیست. نوعی تداوم در این رنگها وجود دارد و آن قدر به طبیعت نزدیکاند. این رنگها که نمیتوان آنها را با رنگ دیگری عوض کرد. چون برای من رنگهای سنتتیک (صنعتی) به آن درجه از جلا و شفافیت و تابناکی نمیرسد، جرأت استفاده از آن رنگها را هنوز ندارم. به همین دلیل، سطح در نقاشیهای من همچنان سیاه و سفید است و در تابلوها نیز از همان رنگهای سرامیک استفاده میکنم.» برگزاری ?? نمایشگاه انفرادی در ایران، سوئیس، انگلیس و آمریکا شرکت در حدود ?? نمایشگاه گروهی در ایران، فرانسه، ونزوئلا، دبی و... در پایان این دوره مهم هنری و در بازگشت به ایران، سالور آتلیهای شخصی راه میاندازد و در بهار سال ???? نخستین نمایشگاه انفرادیاش را در همان آتلیه شخصی برگزار میکند. تا سال ???? هنرمند در دو نمایشگاه دیگر نیز حضور مییابد. ابتدا در نمایشگاه انفرادی گالری گلستان و بعد هم در نمایشگاه گروهی موزه هنرهای معاصر تهران: «در ? ?، سال نخست فقط در زمینه سفال و سرامیک فعال بودم. بعد به مجسمهسازی نیز پرداختم. جالب این که چندین سال هم فرمهای بیشکل و معصوم سفال برایم مطرح و مهم بود و هم مجسمهها که شروعش با پرندهها بود.» همین مجسمههای پرنده بعدها و در ادامه آفرینش هنری سالور پروبال میبندند و در حضور و هیأت انسانی ظاهر میشوند. «فرشته»های هنرمند نیز در ادامه از دل همین فرمهایی که گفتم و باز شمردم بیرون میآیند. از سوژههای کلیدی و کامل و فراگیر سالور در این سالها «آدم و حوا» و «شیطان و فرشته» را میتوان یاد کرد، سوژههایی که بر ذهن نقاش و مجسمهساز ما سیطرهای سراسری داشته و دارد و بازنمود آن را در آثارش میتوان دید. از این نمایشگاه به بعد گستره کارهایم وسیعتر شد و در همان بسترهای پیشین به کسب تجربه پرداختم. از این نقطه، دیگر ماده و مصالح مرا محدود نمیکرد و بیشتر بیان افکار و احساساتم برایم مهم بود. به خاطر همین هم خودم را تنها سفالگر نمیدانم. فکر میکنم بهتر است بگویم که به خاطر کار زیاد با گل و مواد سرامیکی تسلطم نسبت به این مواد بیشتر است و هنوز هم براین باورم که هیچ رنگی قابل مقایسه با رنگهای زنده وپویای بیرون آمده از کوره نیست. نوعی تداوم در این رنگها وجود دارد و آن قدر به طبیعت نزدیکاند. این رنگها که نمیتوان آنها را با رنگ دیگری عوض کرد. چون برای من رنگهای سنتتیک (صنعتی) به آن درجه از جلا و شفافیت و تابناکی نمیرسد، جرأت استفاده از آن رنگها را هنوز ندارم. به همین دلیل، سطح در نقاشیهای من همچنان سیاه و سفید است و در تابلوها نیز از همان رنگهای سرامیک استفاده میکنم.» این همه شیفتگی و شوریدگی هنرمند به گل و سرامیک و به رنگهای طبیعی اما از جای دیگری میآید. از یک حس درونی و از یک مکاشفه یک باره و ناگهانی که در ذهن و زندگیاش پیشینه و پشتوانه داشته است. این شور و شیفتگی و این علاقه درونی را سالور چنین توصیف میکند: «روزی که در آتلیه استاد ساوینی دست به گل زدم، احساس کردم که نزدیکترین ماده به من همین است. بچه که بودم بیشتر از نیم ساعت در کلاسهای طراحی دوام نمیآوردم، به خاطر این که مدیای من مداد و کاغذ نبود و نبوده است. شاید به همین خاطر هم رشته دانشگاهیام را هنر انتخاب نکردم. چون فکر میکردم در این زمینه بیاستعدادم. انعطافپذیری و صبر را من از گل آموختم و این که فهمیدم هر فردی ماتریال و مدیای خودش را دارد و حتماً در رشتههای هنری نباید از مداد و کاغذ شروع کرد. از مدیای دیگر اما میتوان به مداد و کاغذ رسید.» و این یعنی همان اتفاقی که در سالور نیز افتاده است. این که در حال حاضر با مداد زیاد طراحی میکند و این طراحیهای مدادی ارتباط مستقیم با بداهگی و یکبارگی خلق مجسمهها و سفالها و سطحهای نقاشی او ندارد و تنها به هم کمک میکنند تا هنرمند به بیان و زبان خود برسد و بپردازد. سالور وقتی حرف به سفال مدرن و معاصر ایران میکشد، نظرات جالبی دارد. او مدرن بودن کارش را یک تصمیم از پیش گرفته نمیداند و خود را فرزند خلف همان هنر غنی و قدیمی سفال و سرامیک ایران میشمارد که هیچ گاه نخواسته دوره خاصی از آن را کپی کند. وی در این مورد باور دارد که: «هنرمندان دورههای مختلف اوج کاری خود را در همان زمان طی کردهاند و تکرار آن کارها تنها وقت تلف کردن است و جریانی ایجاد نمیکند.»
آثار:
1. نمایشگاه رؤیت زمین ویژگی اثر: جست وجوگریها است که نقاشیهای او به دنیا میآیند: «نخستین نمایشگاهم که با این مواد جدید شکل گرفته بود، «رؤیت زمین» نام داشت و در فرهنگسرای نیاوران برگزار شد. «رؤیت زمین» نگرشی بود به خاک و در یک کلمه کره زمین. آثار این نمایشگاه را نه روی دیوار که روی زمین چیدم.
2. نمایشگاه گالری گلستان
لطفا به این کسب و کار امتیاز بدید و نظر خودتون رو درباره این کسب و کار بنویسید